توسعه به سبک اسلامي يا غربي


 

نويسنده:فرهاد مهتاب




 

گفت و گو با حجت الاسلام رضا غلامي
 

کشورا يران، با قدمت اصيل وبرخورداري ازفرهنگ عميق اسلامي ونيز پيروي از احکام و دستورات قرآني، خود را ازبرنامه ها و الگوهايي که غربي ها براي رسيدن به توسعه درذهن دارد، بي نياز مي داند و از همين رو بسياري از اند يشمندان و جامعه شناسان فرهيخته ي کشور تلاش براي رد اين الگوها وتدوين الگويي شايسته و درخور روحيه ي ملي و اسلامي ملت شريف ايران را آغاز کرده اند. برهمين اساس و براي بررسي مفهوم توسعه و وضعيت کشورهاي درحال توسعه وتوسعه يافته خدمت حجت الاسلام رضا غلامي، رئيس شوراي سياست گذاري همايش « ‏الگوي اسلامي ا يراني پيشرفت» ورئيس مرکز پژوهش هاي فرهنگي و اجتماعي صدرا، رسيديم و با ا يشان گفت و گو کرديم.

جناب آقاي غلامي با وجود ‏تبليغات گسترده اي که غرب از خود ارائه مي دهد اين پرسش مطرح مي شود که آ يا غربي ها با الگوي ‏توسعه ي خود توانسته اند به اهدا فشان دست يابند؟
 

*غرب با تعريف خودش از ‏توسعه فاصله ي بسياري دارد. وقتي به خروجي هاي عيني بيشترازخروجي هاي خوش خط و خال توجه مي کنيم، مي بينيم که در اقتصاد خود را ‏ثروتمند ‏ترين کشورها معرفي مي کنند که افزون بر بهره مندي از قدرت برتر ‏علمي، فناوري و صنعت، بيشتر بازارهاي دنيا را درسيطره ي خود دارند، اما وقتي به واقعيت جوامع غربي، نه آنچه که به دروغ ازخودشان براي عالم تبليغ مي کنند، توجه مي کنيم مي بينيم که بخش عمده اي از شهروندان آنها از نتايج توسعه محروم اند؛ آن هم نه محروميت عادي، بلکه محروميت نهادينه شده. اگر صدقات دولتي درقالب اعانه ها يا بيمه ها و... وجود نداشته باشد، بخش چشمگيري از مردم نمي توانند به زندگي ادامه دهند و بايد با فقردست و پنجه نرم کنند. خطرهايي که طبقه ي متوسط را ‏تهديد مي کند، به مراتب سنگين و جبران ناپذيراست. اين خطرها بسيار جدي هستند؛ زيرا اگر براي مثال فردي کارش را ازدست بدهد يا ورشکست شود، با انعطاف ناپذيرترين و خشن ترين مقررات بانکي و ... روبرو مي شود و به سرعت همه ي دارا يي اش را از دست مي دهد و به وضعيت بسيار سخت و به دور از شأن اجتماعي پيشين خود دچار مي شود. اين درحالي است که طبقاتي خاص در جوا مع غربي روي سر مردم عادي ايستاده اند و هزاران برابر ساير افراد ازامکانات رفاهي واجتماعي بر خوردارند. اين تصوري کودکانه است که فکرکنيم در غرب بازار آزاد زمينه ي رقابت را براي همه فراهم کرده است و افراد براساس شايستگي خود به ‏ثروت مي رسند. در اقتصاد غرب نوعي ‏تبعيض نهادينه شده وجود دارد که عملاً امتيازات اقتصادي را به گروه هايي خاص منحصرکرده است؛ ضمن اينکه قدرت سياسي نيز در اختيارهمين گروه هاست و بين اعضايشان دست به دست مي شود.

نظر شما درباره ي بحران اقتصادي کنوني غرب چيست؟آيا آن را امري طبيعي مي دانيد يا نشانه اي از ناکارآمدي الگو هاي توسعه غربي؟
 

‏*دربحران اقتصادي اخيرايالات متحده که به همه ي دنيا سرايت کرده است همه ديديم که کاخ شيشه اي اقتصاد غرب چگونه ترک برداشت. البته بعضي از اقتصادانان ساده انديش در کشورخودمان گفتند که اين بحراني طبيعي است وغرب به اصطلاح ازاين بيدها نيست که با آن بادها بلرزد، اما واقعيت اين نيست؛ اقتصاد ليبرال در سراشيبي سقوط است و بيش از همه شهروندان عادي کشورهاي غربي هستند که بايد تاوان سقوط نظام سرمايه داري را، که بي عدالتي سيستماتيک درجان آن نهفته است، بدهند. از جهت اجتماعي و فرهنگي نيزاوضاع وخيم است؛ خشو نت، زوال خانواده و پيامدهاي آن مثل افزايش طلاق و کودکان تک يا بي سرپرست، اختلال جدي درنظام ‏تعليم و تربيت عمدتاًبه خاطرگسترش آ ثار مخرب رسانه ي مدرن، جرم و تبهکاري سازمان يافته، فحشا، روان پريشي و تبعات آن مانند افزايش خود کشي، شکل گيري جنبش هاي متعرضانه، گسترش خرده فرهنگ هاي آنارشيست، فقط گوشه اي ازآسيب هايي است که جوامع غربي از آن رنج مي برند. اين درحالي است که زندگي فقط در اقتصاد خلاصه نمي شود و آنچه بيشترمردم به دنبال آن مي گردند، آرامش فردي و اجتماعي است که توسعه ي غربي نتوانسته است آن را به مردم اعطا کند.

الگوي توسعه غربي در زمينه فرهنگ چه دستاوردهايي داشت و آيا توسعه فرهنگي غرب توانست به اهدا ف خود دست يابد؟
 

*در پاسخ به پرسش شما بايد بگويم که آنچه امروز غربي ها به عنوان فرهنگ غربي با آن مواجه اند نه فرهنگي اصيل، بلکه فرهنگي جعلي است که بيشتر براي شهروندان غربي حکم تخدير، گسترش دنياي خيال و آرامش بخشي موقت را دارد. امروزنظام سرمايه داري، با توسعه ي صنعت فرهنگي، به بهاي پرکردن جيب ابر شرکت هاي غربي ضمن تهي ساختن انسان از ارزش هاي فطري خود حيوانيت مدرن را در خود غرب و در همه ي جهان جاري و ساري مي کند. شما اگر زن و پورنوگرافي را از محصولات فر هنگي -هنري و سينماي فاسد غرب بدانيد، متوجه مي شويد که، اين فرهنگ هيچ جذابيتي ندارد و فرهنگي که بايد سبب رشد و تعالي معنوي انسان شود و آرامش واقعي را براي اوبه ارمغان آورد، دقيقاً عکس آن عمل مي کند و انسان را روز به روز از خود واقعي اش و حقايق زندگي دورمي کند. البته
درالگوي توسعه ي غربي بايد فرهنگ را در طول اقتصاد در نظرگرفت؛ ازاين رو فرهنگ غربي لجن زار متعفن اقتصاد سرمايه داري است يا خودش يک سوژه ي جذاب اقتصادي است يا جاده صاف کن آن.

افزون بر اين مشکلاتي که بيان کرديد و نسخه پيچي غربي ها براي ملت هاي ديگرچه پبامدهابي داشت؟
 

*غربي ها الگوي توسعه شان را به جهان تحميل کردند و امروز هم مي خواهند به نام جهاني شدن همه را سوار يک کشتي کنند و با خودشان غرق نمايند. نبايد فراموش کرد که بيشتر مشکلاتي که مردم جهان و خود ما درايران درحوزه ي اقتصاد با آن روبه رو هستيم محصول نظام سر مايه داري و اقتصاد ليبرال غرب است. از اين گذشته غرب همه ي دنيا را قرباني افزون طلبي و زياده خواهي خود کرده است. اين نظام سرمايه داري افزون بر استعمارملت ها که هنوزهم به گونه هاي جديدي درجهان دنبال مي شود طبيعت و محيط زيست انسان ها را به نابودي مي کشاند. امروزمحيط زيست بيش ازهميشه دچار مشکل شده و با اينکه راه حل هاي نسبي براي برون رفت بشر از معضلات زيست محيطي شناسايي گرد يده است، اما قدرت هاي بزرگ هرگزحاضر به هزينه کردن دراين زمينه نيستند ‏و دنيا را به بازي گرفته اند؛ به همين خاطر و به دليل حل نشدن مشکلات کنوني معلوم نيست که نسل هاي بعدي با چه مشکلاتي روبه رو مي شوند.
يکي ديگرازآثارزيان بار توسعه يافتگي غربي استفاده از سلاح هاي کشتارجمعي و گسترش جنگ و خشونت در جهان است. بايد توجه کرد که موجوديت نظام سرمايه داري در گرو بسياري ازاين جنگ هاست وآنها براي اينکه جنگ تازه اي را درنقطه اي از دنيا آغازکنند دست به هر کاري حتي خود زني مي زنند. خام انديشي است اگر باور کنيم که در حادثه ي يازدهم سپتامبر برج هاي دو قلوي سازمان تجارت جهاني درقلب نيويورک را يک گروه تروريستي کوچک القاعده که بيشتربا روش هاي بدوي ازخود دفاع يا حمله مي کند، منفجرکرده است. اين جنگ ها و بهانه ي آنها، يعني مبارزه با القاعده، با هدف افزايش تسلط قدرت هاي غربي برمناطق استراتژيک دنيا، مثل مناطق نفت خيز خاورميانه، انجام شد. افزون بر اين،چنين جنگ هايي تجارت سلاح هاي خطرناک را که از جمله تجارت هاي عظيم و پرسود جهان قلمداد مي شود، رونق مي دهد. از سوي ديگر تأثيرمخربي که غرب بر روي ملت ها، به ويژه ملت هاي شرقي گذاشته فاجعه به بارآورده است، به گونه اي که بايد گفت بسياري ازفرهنگ ها تاب مقاومت در برابرفرهنگ جعلي و فاسد غربي را ندارند و با تبليغات روشنفکران خود باخته هر روز بيشتر ازگذشته در فرهنگ سکولارغربي استحاله مي
شوند. غربي ها به ملت ها، به ويژه جوانان، اين گونه القا مي کنند که هويت و تشخص شما در دنياي مدرن و در گرو غربي شدن است. البته گرايش هاي ملت ها به غرب لزوماً به خاطر قدرتمند بودن فرهنگ فاسد غرب نيست، بلکه به خاطر تمايلي است که بعد مادي و دنيوي انسان به حيوانيت نشان مي دهند واغلب اديان الهي و پيامبران آمده اند تا بشر رابه خود واقعي اش بشناسانند و بگويند که تو کيستي. بنابراين امروز رجوع به اسلام و رشد اسلام گرايي درجهان، به ويژه در اروپا و امريکا، براي قدرت هاي غربي خطري بزرگ قلمداد مي شود زيرا اسلام، مسلمانان را به خودباوري مي رساند و به آنها هويت مستقل مي دهد.

در صحبت هايتان به جهاني شدن اشاره کرديد.در وضعيت کنوني که جهاني شدن در حال پيشروي است، کشور ما بايد چه سياستي را در برابرآن در پيش بگيرد؟
 

*از نظر من جهاني شدن واقعيتي کتمان ناپذير است وهرروزبيش ازگذشته ملموس مي شود، اما جهاني شدن به معناي غربي شدن، سرنوشت محتومي براي ما نيست و ما مي توانيم با استفاده از فرصت هايي که جهاني شدن در بعد طبيعي اش براي کشور فراهم مي کند اوضاع را به تدريج به نفع خودمان تغيير دهيم. ضمن آنکه دراين زمينه تنها نيستيم. در حال حاضرکشورهاي بسياري اعم از اسلامي و غيراسلامي، هستند که حاضرند براي تغييراوضاعشان با ما متحد شوند. از نظر تئوري هم موضوع جهاني شدن با مشکلات بسياري روبه روست؛ بنابراين نظريه پردازان جهاني شدن صحبت از چند جهاني شدن را جانشين جهاني شدن واحد کرده اند. درچنين اوضاعي مهم اين است که کشورما منفعل نباشد و بتواند با متصل شدن به کشورهاي همسو، خود رابرفرآيند جهاني شدن مسلط کند. افزون بر اين بايد توجه کرد که ايران برتري هاي ذاتي دارد که بر اساس آن مي تواند شرايط خود به ديگران راتحميل کند؛ مثل چين که با درک برتري هايش، جايگاه تعيين کننده اي براي خود در اقتصاد جهاني و...به شکل تعريف کرده و براي نمونه شرکت گوگل را مجبور نموده است که سياست هاي فراگيرخود رادرمورد کشور چين کاملاً تغييردهد. يا امروز درج واژه «حلال» بر روي کالا ها و موادغذايي تلاش مسلمانان جهان براي جا انداختن شرايط خود درزمينه ي توليدات غذايي و پوشاکي در جهان به شمار مي آيد. در حال حاضر کالاهايي که برآنها اين واژه درج شده معروف و سود آور هستند. درواقع مسلمانان شرکت هاي توليدي بزرگ منطقه اي وجهاني را مجبور کردند تا براي بهره برداري ازبازارمسلمانان احکام شرعي اسلام را رعايت کنند. امروزايران بازاري منحصر به فرد براي بعضي از شرکت هاي چند مليتي است، اما مسئولان ما تا به حال نتوانسته اند رعايت فرهنگ و زبان فارسي را به منزله ي شرط ورود کالاها به بازارايران، به اين شرکت ها تفهيم کنند.

با وجود بحران هاي موجود درغرب، چرا گروهي از مردم دائما از غرب و پيشرفت هايش سخن مي گويند وجامعه ي خودمان را در مقايسه با جوامع غربي نقد مي کنند؟
 

*بعضي با يک سفر توريستي کوتاه به چند کشوراروپا يي يا امريکا وديدن بعضي مناظر، تصوير زيبا يي ازغرب در ذهن خود مي سازند وآن را به همه چيز و همه کس تعميم مي دهند، درحالي که براي شناخت غرب بايد نگاه جامع و عميقي داشت. ذهنيتي که معمولا در بين عامه ي مردم درباره غرب رايج است و بر نخبگان هم تأثيرگذاشته التزام بيشتر شهروندان غربي به نظم، قانون و اخلاق است. کساني که اين ذهنيت را دارند معمولاً جامعه خودمان را به شدت سرزنش مي کنند و مي گويند که اگر ما ادعاي مسلماني داريم، چرا مثل غربي ها به اخلاق يا قانون توجه نمي کنيم. اما در پاسخ به چنين افرادي بايد گفت اخلاقي که درغرب گسترش يافته است و البته عموميت هم ندارد با اخلاق اسلامي تفاوت ماهوي دارد. اخلاق رايج در غرب اخلاق فايده گراست که از نظر ما رويکرد سکولار به اخلاق دارد و ارزش ذاتي ندارد. از سوي ديگر اخلاق، نظم و قانون از لوازم تمرکز بر روي دنياست. شما وقتي حقيقت زندگي را منحصر به اين جهان بکنيد، طبيعي است که مي کوشيد لوازم م بهره گيري از دنيا را کاملا فراهم کنيد تا دچارخسران نشويد. افزون بر اين به شهروندان خود مي قبولانيد که براي بهره بردن ازدنيا بايد به قواعد آن دقيقاً ملتزم شوند. با وجود اين، مفروض غربي ها که به اخلاق و قانون بها مي دهند مفروض درستي نيست؛ زيرا اگراين گونه بود نمي بايست در کشورهاي غربي آمار بزهکاري به ويژه جرايم سازمان يافته، خشونت، فساد و فحشا، درميان عامه ي مردم و يقه سفيدها و حکمرانان تا اين حد بالا مي بود. افزون بر اين چه کسي گفته است که مسلمانان به رعايت اخلاق يا قانون بي توجه اند؟ در هر جامعه اي متخلف وجود دارد، اما اگربه جوا مع اسلامي -صرف نظراز دروغ پردازي غربي ها عليه مسلمانان به طور کلي نگاه کنيد ميزان توجه مسلمانان به اخلاق و قانون، البته به استثناي جاهايي که از غربي ها متأثرند، به مراتب بيشتر از ساير ملت ها و صاحبان اديان ديگر است و تحقيقات ميداني هم همين موضوع را تاييد مي کند.

با وجود اينکه اکنون بسياري از کشورهاي در حال توسعه ازالگوهاي مرسوم غربي استفاده مي کنند چه عاملي سبب شده است در کشوراسلامي ما اين الگوها اقتبا س نشوند و ما به احکام ديني و اسلامي خودمان رجوع کنيم؟
 

*الگوهاي توسعه ي غربي برهستي شناسي و معرفت شناسي سکولاراستوارند وطبعاً با بسياري ازباورها واحکام ديني ما، که هم مقصد و هم راه پيشرفت را به مسلمانان نشان مي دهند، در تعارض اند. به عبارت ديگر ما و غرب تعريف مشترکي ازپيشرفت و به ويژه نقطه ي مطلوب آن نداريم و در اين صورت حالا چگونه مي توانيم ازراهي به پيشرفت برسيم که براي مقصد متفاوتي طراحي شده است. ضمن اينکه براي ما راه به خودي خود موضوعيت دارد و هدف وسيله را توجيه نمي کند. افزون براين بسياري ازانديشمندان غربي در طرح الگوها به دليل کارساز نبودن دردستيابي به اهدا فشان با مشکل رو به رو شده اند، اما بعضي از ما با مشاهده ي ناقص ظواهر تصور مي کنيم که الگوهاي توسعه ي غربي بهترين نسخه براي کشور ماست و بايد بي چون و چرا آنها را بپذيريم. خود قدرت هاي غربي نيز همواره مي کوشند دنيا را براساس موضوع توسعه تابع خود کنند؛بنابراين در بيشتر فرهنگ ها و دايره‏المعارف هاي مشهور و پرمراجعه ي غربي وقتي به دنبال معناي عميق تري ازتوسعه مي گرديد، با اين معنا روبه رو مي شويد که توسعه فرآيند تبديل شدن کشورهاي توسعه نيافته و جهان سومي به کشورهاي توسعه يافته وغربي است. به بياني ديگر غربي ها به ما مي آموزند که براي توسعه يافتگي شما چاره اي جز پيمودن راه ما را نداريد.

درحال حاضر در رسانه ها وافکار عمومي ازپيشرفت و توسعه بسيار صحبت مي شود. بر اين اساس مي خواستم بدانم ازنظر شما پيشرفت براي ملتي اسلامي همچون ايران به چه معنايي است؟
 

بنا به فرمايش معروف حضرت امام علي(ع) امروز مؤمن نبايد مثل فردايش باشد و اين يعني پيشرفت. پيشرفت در اسلام از نظراجتماعي به فرآيندي گفته مي شود که جامعه ي اسلامي به سطحي نسبي از رشد هم مادي و هم معنوي مي رسد که اعضاي آن مي توانند قبل از رشد درحد وسع و ظرفيتشان به درجه اي ازدرجات منتهاي قرب الهي، که مقصد اصلي خلقت بوده و آرامش حقيقي انسان در آن است، نائل شوند. از اين منظر رشد مادي اصالت ندارد، بلکه طريقت دارد. براي درک درست طريقت رشد مادي به اين موضوع بايد به دقت توجه کرد که اسلام ديني است که براي دنيا و زندگي دنيوي ارزش قائل است. در حقيقت دنيا مزرعه ي آخرت است و مزرعه بودن دنيا هيچ گاه به معني کناره گيري ازدنيا و رهبانيت نيست، بلکه قرار گرفتن در بطن آن است با توجه به اين مسئله که دنيا همه چيزنيست، بلکه بستري است که انسان به گونه ي گريزناپذيري بايد ازآن براي قرب الهي استفاده کند. بر اين اساس رفاه مسلمانان در منظر اسلام نه تنها مذموم نيست، بلکه به اقتضاي زندگي در اين دنيا ضروري هم است؛ زيرا اقتصاد با فرهنگ اسلامي کاملاً آميخته است واصولاً جداکردن اين دو ازهم ممکن نيست و همين آميخته بودن به طورطبيعي مانع ازافراط و تفرييط مي شود. در ضمن اسلام با مالکيت خصوصي و نيز پس انداز و سرمايه گذاري، که نوعي ازانباشت ثروت براي قدرت يافتن در آباداني و ريشه کني فقر است، موافق است؛ البته با اين شرط که احکام اسلامي مانند حرمت ربا، که بسيارمهم است رعايت شود. اسلام هيچ گاه فقر را برازنده ي مسلمانان و جامعه ي اسلامي نمي داند؛چون ايمان و اخلاق اسلامي در فقر و تنگدستي ،دوام ندارد و احکام الهي در چنين وضعيتي ‏تحقق نمي يابد. جامعه ي فقيرجامعه اي بهم ريخته ونابسامان است که ثبات، نظم و امنيت، که ازپيش زمينه هاي مدنيت و شکل گيري حکومت است، در آن برقرار نيست. از سوي ديگر قرآن کريم بر قوي بودن مسلمانان و وابسته نبودن آنها به کفار از نظر علمي، فني، اقتصادي، نظامي و... و برخورداري از شکوه وعظمت تمدني تأکيد خاصي نموده است؛ به همين دليل بخش چشمگيري از تعاليم اسلامي متوجه چگونگي آباداني بلاد و رونق اقتصادي است. مقصد پيشرفت در اسلام رسيدن مردم به مر‏تبه اي ازمراتب قرب الهي است و ماديات هرچند گريزي ازآن نيست، جنبه ي طريقت دارد؛ البته بين الگوهاي اسلامي و الگوهاي غربي در حوزه ي اقتصادي، هم درمسير و هم در نتيجه، اشتراکات چشم گيري وجود دارد اما نه به شکل مطلق. اصولاً درسطح مشخصي ازالگو سازي،علم تجربي هم نقش اصلي را دارد وطبيعي است که علماي ما هم به دستاوردهاي علمي غربي ها توجه فراواني بکنند و هم در بسياري اززمينه ها به دستاوردهاي مشابهي برسند.

با توجه به ا ينکه شما رئيس شوراي سياست گزاري همايشي بود يد که با عنوان «الگوي اسلامي ا يراني پيشرفت» برگزار شد، براي ما درباره ي طرح، اجرا ومراحل عملياتي ا ين الگو توضيحاتي بفرما ييد.
 

*بايد توجه کرد که الگو بايد براساس نظريه ي طراحي شود وبدون بهرمندي از نظريه ي قوي وروشن انتظار توليد الگو انتظار بجايي نيست. ازسوي ديگر وقتي الگو توليد شد، بايد براساس آن نقشه ي راه، سيستم و برنامه راتهيه کرد؛ پس باداشتن الگوي صرف نمي توان به سمت اجرا حرکت کرد و اين انتظار که الگو مي تواند نياز دولت به ترتيبات گوناگون اجرايي رارفع کند انتظار درستي نيست.
الگوي اسلامي پيشرفت عبارت است از نماي آشکاري که مقصد پيشرفت تواما مادي و معنوي جامعه ي ديني را با محوريت عدالت براي ما تفسير مي کند. منظور ازالگوي دراينجا نه نظريه است نه سيستم نه نقشه ي راه و نه برنامه، بلکه از شواهد پيداست دربحثي که براي نخستين بار رهبرانقلاب آن را مطرح نمود معناي رايج الگو يا مدل عبارت است از ترسيم يک طرح ونماي کامل ودقيق براي تبيين علمي و فني آنچه قرار است سرانجام درحکم توسعه ي مطلوب به آن دست يابيم. به بيان ديگر منظور ازآن ارائه نمايي از توسعه يافتگي براساس اسلام و ايران است.
‏معمولا وقتي ازتوسعه يا الگوي توسعه صحبت مي شود ظهورحداکثري و بي رقيب اقتصاد به ذهن افراد خطور مي کند. اما بايد توجه کرد که اين مختص الگو يا الگوهاي توسعه ي غربي است و بسياري از انديشمندان غربي معتقدند که اصولاً انسان حيواني اقتصادي است و اقتصاد وجه مميزه ي اصلي انسان به شمار مي آ يد و بنابراين همه چيز بايد در ذيل اقتصاد معرفي بشود، اما اقتصاد اسلامي با فرهنگ عجين است و اساساً امکان جداسازي اقتصاد اسلامي از فرهنگ وجود ندارد. علت آن هم اين است که اسلام بعد مادي و معنوي را دراقتصاد و به طريق اولي درپيشرفت با هم مي بيند؛ بنابراين اقتصادي که در آن عقايد، اخلاق، معنويت و مجموعه نيازهاي روحي و رواني مردم ناديده انگاشته شود، پذيرفتني نيست. براي رسيدن به الگو بايد سرمايه گذاري گسترده، هدفمند و متمرکز پژوهشي کرد؛ زيرا کارتوليد الگو ماهيتي علمي و پژوهشي دارد؛ به همين دليل است که رهبرمعظم انقلاب درسخنانشان ازحوزه ودانشگاه خواستند تا دست به کار شوند. دولت دراين بخش جايگاه حمايت کننده ومشاوردارد. ازاين نظربايد مشاورباشد تا الگو ذهني و انتزاعي نشود و بتواند با واسطه اي عملياتي گردد، البته وظيفه ي دولت در عملياتي کردن الگو بسيااهميت دارد، اما در مرحله ي توليد الگو باراصلي بردو ش علم است ودرعرصه ي پژوهش مرا حل بسياري بايد پيش بيني شود که مرحله ي نخست آن رسيدن به نظريه ي مختار توسعه است. ما در حال حاضر مشغول فراهم کردن مقدمات علمي ترسيم نظريه ي مختارهستيم و هنوزبا مرحله ي الگوسازي فاصله داريم. اجرايي شدن الگو در کشوربه خطرپذيري بالا و هزينه هاي معنوي و مادي بسياري نيازدارد. بسياري از مديران کشور ترجيح مي دهند از مسيرهاي تجربه شده وکم دردسر کارها را پيش ببرند و برهمين اساس حرکت از ساير مسيرها را ناممکن و پر خطر معرفي مي کنند. اين در حالي است که همين مسيرها بيشتر غربي هستند وازدوران قاجارمستقرشده و هنوزهم بر دستگاه ها حاکم اند.

باوجود تأکيد برالگوي اسلامي ايراني پيشرفت عده اي مي کوشند محتوايي سکولار به آن دهند ازنطرشماهدف اين افراد ازاين کارچيست؟
 

*مي توان اين افراد را به دو گروه کلي تقسيم کرد؛ عده اي ازآن ما به امکان بهره مندي ازالگوي اسلامي ايراني کاملاً باور دارند.ولي به دليل تسلط کافي نداشتن برآموزه هاي اسلام و نداشتن عمق فکري لازم دراين زمينه الگوي ضعيفي را مطرح مي کنند. عده اي ديگر هم مفهوم الگوي توسعه را متوجه نمي شوند يا اگرهم درحرف به طراحي الگويي براساس اسلام اذعان مي کنند، درعمل اصولا دستيابي به چنين الگو يي را ناممکن تصورمي کنند که نتيجه ي انديشه ي آنها بهربرداري ازهمان الگوهاي توسعه ي غربي است؛ زيرا جامعه ازحرکت باز نمي ايستد بنابراين اگرما به الگوي اسلامي ترسيم چه بخواهيم چه نخواهيم همان الگوي هاي متداول غربي اساس عمل ما قرارخواهد گرفت. بايد توجه کرد که دروضعيت فعلي نبايد فريب غرب زده ها را بخوريم و دست روي دست بگذاريم و ازترس ممکن نبودن دستيابي به الگو يي اسلامي کار را رها کنيم و ميدان را براي ورود غربي ها و غرب زده ها فراهم نماييم.

جايگاه علوم انساني درالگوهاي توسعه را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
 

*با غلبه علوم انساني سکولار نمي توان الگوي اسلامي توسعه را توليد کرد. از طرف ديگرعلوم انساني کشور ما نيز تا حد بسياري سکولاراست. علت ناکارآمدي و انزواي علوم انساني در کشورهم همين است. علوم انساني سکولار نه نمي تواند به فهم درست مسائل جامعه ي ديني دست يابد و نه طبعاً مي تواند اين مسائل را حل کند. درسي و دو سال اخير استادان غربزده، که تعداد شان کم هم نيست،نه تنها هيچ گاه اجازه نداده اند استادان متدين و دلسوزعلوم انساني موجود را نقد کنند، بلکه با روش هاي فاشيستي اين استادان را خفه کرده اند. درست است که دانشگاهيان غرب زده گوش فلک را با شعارها يي مثل چند صدايي و ... پر مي کنند، ولي به دليل کم سوادي ناشي ازقراردادن مترجمان به جاي پژوهشگران، جايي که برآيند بحث و مناظره به نفعشان نباشد، آن را با متهم کردن رقيب به بي سوادي، تحجر و ... به هم مي زنند.
منبع: مجله زمانه، شماره95